کد مطلب:140374 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:120

تحریص امام اصحاب را بر جهاد و شهادت حنظلة بن سعد شیبانی
چون بعد از ظهر روز عاشوراء اصحاب و یاران امام علیه السلام به درجه رفیعه شهادت رسیدند و اندكی باقی ماندند و همگی زخمی و مجروح، تشنه و گرسنه به حالتی كه زبان قدرت شرح حال ایشان را ندارد، امام ابرار چون حالت زار ایشان را دیدند فرمودند: صبرا بنی الكرام فما الموت الا قنطرة یعبركم من البؤس و الفرار الی الجنان الواسعة و النعیم الدائمة.

یعنی ای كریمان عالم و ای نجیبان اولاد آدم كه از مال و منال و فرزند و عیال و جاه و جلال چشم پوشیدید چند دقیقه دیگر نیز در صدمات و لطمات این دار فانی صبر كنید تا آنكه شربت شهادت بنوشید و از سندس و استبرق بپوشید نیست مرگ مگر یك پلی كه شما را عبور می دهد از زحمت و محنت نجات می دهد و به درجات جنات و نعیم باقیه دائمه می رساند

فایكم یكره ان ینتقل من سجن الی قصر، كدام یك از شما میل ندارید از زندان انتقال نمائید و به قصر دارالجلال منزل سازید، پس زود باشید خود را به یاران برسانید.

در این حال پسر سعد فریاد كشید: ای لشگر زود باشید كه روز تمام شد و كار این یك مشت مردم تمام نشد كسی از ایشان باقی نمانده حمله كنید جمله را طعمه شمشیر سازید.

آن بی حیا مردم رو به لشگر شكست خورده امام علیه السلام آوردند در آن اثناء كه لشگر كوفی بر امام و اصحاب امام حمله آور شدند و تیر و سنگ و عمود می پرانیدند حنظلة بن سعد شیبانی آمد در پیش روی امام ابرار سپروار سینه خود را سپر و هدف تیرهای بلا نمود چنانچه در روایت است:

و جاء حنظلة بن سعد الشیبانی، فوقف بین یدی الحسین علیه السلام


حنظلة بن سعد شیبانی آمد و در مقابل امام حسین علیه السلام ایستاد و با كمال ذوق و منتهای شوق خود را هدف تیر و سر و صورت خویش را سپر نیزه و شمشیر ساخت و نگذاشت از آن باران تیر و شمشیر گزندی به وجود ارجمند امام علیه السلام برسد.

حاصل آنكه حنظلة بن سعد در حفظ و حراست امام علیه السلام نهایت سعی و كوشش را می كرد و تا آنجا كه توانست آن قوم ظالم را نصیحت كرد، می فرمود:

یا قوم انی اخاف علیكم مثل یوم الاحزاب ای فرقه اشرار و ای طائفه ستمكار از این خیرگی و ستم تاكی بهوش بیائید بر شما می ترسم كه مثل روز احزاب كه طائفه قریش با پیغمبر خدا كردند و مثل قوم ثمود و عاد كه با پیغمبرها نمودند، ای قوم از خدا بترسید و این قدر ظلم در حق این مظلوم روا مدارید.

یا قوم انی اخاف علیكم مثل یوم التناد و یا قوم لا تقتلوا حسینا ای گروه ستمگر راضی به كشتن پسر فاطمه سلام الله علیها مشوید، خون این بی گناه مظلوم را مریزید، از خدا بترسید بیش از این آزار و اذیت روا مدارید، از این مقوله سخنان می گفت و از امام علیه السلام حفاظت و حراست می كرد.

در مناقب ابن شهرآشوب آمده كه حضرت به حنظله فرمود: خدا تو را رحمت كند كه حق نصیحت را به عمل آوردی ولی این قوم مستحق عذاب و سزاوار سخط و عقاب خداوند عالم شده اند موعظه به ایشان اثر نمی كند بلكه شقاوت و ضلالتشان افزوده شده.

حنظله عرض كرد: قربانت شوم راست فرمودی: جعلت فداك افلا نروح الی ربنا و نلحق باخواننا یعنی ای مولا فدای تو شوم چه انتظار داری آیا نمی خواهی به سوی پروردگار خود رفته و به برادران روحانی خویش ملحق شویم؟

حضرت فرمود: چرا تو برو كه ما نیز از عقب می آئیم.

حنظله مانند شیری كه از هستی خود چشم پوشیده باشد پروانه وار خود را در


آتش كارزار انداخت، عرض كرد: یابن رسول الله وعده من و شما در حضور جدت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم.

حضرت فرمود: آمین آمین.

ثم استقدم و قاتل قتالا شدیدا، سپس حمله كرد و كشتار سختی نمود و جمعی را به درك فرستاد

شعر



به پیوست تنها یكی رزم سخت

سران ریخت از تن چو بار درخت



ز بس زخم شمشیر و تیر و سنان

فتاد آخر از پا و بسپرد جان



همینكه حنظله به روی خاك افتاد با خداوند مناجات كرد و در حق آن كفار از خدا بی خبر نفرین نمود، ظالمی به بالین وی آمد زبان آن خسته و تشنه را از دهان بیرون آورد و با خنجر برید به جرم اینكه آنها را نصیحت كرده و در حقشان نفرین نموده بود رحمة الله علیه.